زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

فرشتۀ پاییزی

خوشبختی

تمام حجم خوشبختی من میان دستان کوچک تو جا میشود, وقتی مرا  بغل میکنی... صدای خوشبختیم را از میان حنجره تو میشنوم, وقتی صدایم میکنی ماما... نور خوشبختی را در چشمان تو میبینم, وقتی با چشمهای مشکی و زیبایت با محبت  نگاهم میکنی و لبخند  میزنی... با  گامهای تو بسوی خوشبختی میروم, هنگامیکه با پاهای کوچکت با اشتیاق به سمتم میایی... لبهای تو آواز خوشبختی مرا زمزمه میکنند, وقتی با من حرف میزنی, هرچند مبهم و نامفهوم... در یک کلام, تو سند خوشبختی من هستی, دخترک شیرین و دوست داشتنیم   پ.ن.۱ دندانهای نیش بالایی بالاخره بعد از پروسه چند ماهه, یکی دو هفته ای هست که از لثه بیرون زدند و دندانهای نیش پایین هم در آستانه ب...
26 دی 1392

مادر بودن، سخت ترین کار دنیا!

همیشه فصل سرما رو دوست داشتم چون خیلی گرمایی هستم و از گرما فراریم، اما امسال از زمستون و سرما متنفر شدم، چون تو همش مریض میشی! البته نقش آلودگی هوا رو هم نباید ندیده گرفت. پارسال زمستون الحمدلله مریض نشدی، خیلی کوچولو بودی و راحت میشد کنترلت کرد. حمومت که میکردم لای پتو میپیچوندمت و توی اتاق گرم میخوابیدی، اما الان نه اجازه میدی که بپوشونمت و نه یه جا بند میشی، هوای آشپزخونه و هال و سالن نسبت به اتاقهامون سردتره و تو هم بلافاصله بعد از حموم به همه جای خونه سرک میکشی. خلاصه که این مریضیهای پشتِ سر ِ هم تو بدجوری منو ناراحت میکنه و عمده ناراحتیم به خاطر اذیت شدن خودت هست، شبها که بینیت کیپ میشه و نمیتونی درست نفس بکشی و اعصابت خورد میشه و گ...
11 دی 1392
1